قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم رفت
همچنان خواهم خواند
دور باید شد از این خاک غریب…
بابت تمام حرفایم از خودم تشکر میکنم،از احساستم ممنونم که خود را به من نمایاندند و اینک باید رفت...
بای به جای بهتر رفت...
نمی گویم خواهم رفت،گویم که میروم.
و اینک رفتم...
آیا کسی همسفر ما خواهد شد ؟؟
و اینک این کلبه آتش دوباره خواهد گرفت،آتشی که تمام بنیادش از جا خواهد سوزاند،همانطور که قبلا سوخته است و میسوزد
اما باز خواهم ساخت تو را با بنیادی محکمتر از دیروز و بهتر از امروز،طوری که نسوزاند تورا آتش.اگر آتش امروز و فردایم به یک مفهوم باشد.
بدرود دوستان،از شما به خاطر تمام آه ها و اه هایی که نثارم کردید،به امید آنکه آتش را خاموش کنید اما این آتش خاموش شدنی نیست.
نظرات شما عزیزان:
|